* حجت الاسلام محمد جواد حجتی کرمانی
... در کرمان ضایعهای بزرگ رخ داده است... : استادی بینظیر که اسوه تقوی و فضیلت و نمونه برجسته یک عالم دینی و مربی روشنبین اخلاقی بود رخ در نقاب خاک کشیده و جامعه معظم روحانیت کرمان و مردمان خوب آن سامان را در اندوهی ژرف فرو برده است...
... حضرت استاد بزرگوار، حاجشیخ عباس حقیقی که از نخستین سالهای دهه 20 شغل دبیری در دبیرستانهای کرمان را رها کرد و در محضر درس مرحوم آیتالله صالحی کرمانی به فراگیری علوم دینی پرداخت، مردی کمنظیر - یا بینظیر - بود که نگارنده کمترین این سطور از همان روزهای آغازین ورود ایشان به مدرسه معصومیه کرمان مجذوب اخلاق و رفتار پسندیده و وقار و متانت و نظم و انضباط و پرکاری و تلاش و مردمدوستی و نوعپروری ایشان شدم که اینهمه با تعبد و تدین و تقوی و خداترسی درآمیخته بود....
این مرد بزرگوار و متقی و متواضع و بااخلاق و باگذشت و ایثار، نمونهای مثالزدنی از یک عالم عامل دینی، یک استاد برجسته شاگردپرور، یک مدرس پرحوصله و پشتکاردار، یک روحانی وارسته و از دنیا رسته و به حق پیوسته و یک انسان به معنی واقعی کلمه <انسان> بود...
***
نگارنده کمترین که در این مصیبت بزرگ، خود را صاحب عزا میداند، ناچار است اعتراف کند که از ادای حق این مربی و استاد بزرگوار عاجز است و تنها برای انجام کمترین کار در عزای او، چند جملهای تقدیم میکنم به جامعه معظم روحانیت و مردم خوب کرمان علیالخصوص خانواده گرامی آن فقید سعید و نیز همه ارادتمندان و دوستان و آشنایان ایشان...
***
... حقیر همراه برادران عزیزم شهید محمدجواد باهنر و شهید علی ایرانمنش و حضرت آقای شیخمحمدعلی موحدی از نخستین شاگردان آقای حقیقی بودیم که در سالهای 1324 به بعد، سیوطی و مغنی و مطول و معالم و شرایع و شرح لمعه را خدمت ایشان تلمذ کردیم و به نظرم به مدت قریب 6 سال در رابطهای تنگاتنگ با یکدیگر و با استاد فقید، به کسب علم و معنویت مشغول بودیم و این از بخت مساعد این کمترین است که استادی مثل آقای حقیقی داشتم و همشاگردانی مثل شهید باهنر و شهید ایرانمنش و آقای موحدی کرمانی.
البته بجاست از همدورههای دیگر نیز که در محضر اساتید دیگرمان، مرحومان آیات صالحی، شیخالرئیس، حاج میرزاعلیآقا مهرابی و حاج شیخحسین فقیه، فقه و اصول میآموختیم، نیز یاد کنم مانند مرحوم آیتالله حاج شیخمحمد روحانی، آقای حاجشیخ ابوالقاسم شاکری (امام جماعت کنونی مسجد ملک کرمان امام خمینی فعلی) و...
ما به جز درس روزانه از محضر استاد، معمولا در نماز جماعت و نیز در درسهای تفسیر ایشان، شرکت میکردیم... آقای حقیقی مدتها در مسجد کوچکی که در یکی از کوچههای تخریب شده قدیمی نزدیک مسجد ملک قرار داشت و <مسجد ملک دینار> نامیده میشد و ایشان، آن مسجد را احیا کرده بودند و ما آن را <مسجد آقای حقیقی> مینامیدیم، اقامه جماعت میکردند که حقیر به خاطر نزدیکی به منزلمان هر شب در آن مسجد پشت سر آقای حقیقی نماز میخواندم... چه بگویم که نماز با حال و معنویت و باوقار و سکینه و طمانینه این مرد بزرگوار چه اثر سازندهای در روح و جان ما داشت...
او از <اللهاکبر> تا <السلام علیکم> نماز، غرق در معنویت و اخلاص و توجه به ذات ربوبی بود...